سرویس سیاست مشرق - در اواخر دهه شصت و در بحبوحه سالهای پر تب و تاب و پایانی جنگ که با تحولات شتابان سیاسی همراه بود، کمتر کسی از فعالان عرصه انقلاب، به تحرکات آشکار و پنهانی توجه داشت که زیر پوست شهر و در حوزههای فرهنگ عمومی، هنر و اقتصاد جریان یافته بود.
اولین هشدارها در این باره همراه با نشانهها و مستندات دقیق در نشریات دفتر سیاسی سپاه مطرح شد و اگر عناوینی همچون تهاجم و شبیخون فرهنگی به عنوان دلمشغولیهای قافلهسالار انقلاب در سالهای پس از جنگ در سطح گستردهای پژواک یافت، چه بسا بر بستر آگاهیهایی حاصل شد که دیدبانانی هوشیار از خزیدن نرم و بیسر و صدای آن خبر داده بودند و در این میان نقش یکی از این دیدبانان برجستهتر مینمود.
درست است که نشریات دفتر سیاسی سپاه، نتیجه کار جمعی گروهی از عناصر آگاه سیاسی و فرهنگی بود، اما بیتردید یک دیده بیدار، ذهن مترصد و دل دغدغهمند بیشترین نقش را در پیگیری و تبیین مسئله جابهجایی و آسیبشناسی فرهنگی به ویژه در محیط رسانهای کشور ایفا میکرد. این فرد کسی نبود جز حسن شایانفر، همان که اهالی طعنه او را «برادر حسن» معرفی میکردند تا هالهای از رازآلودگی و تردید پیرامون حیات فرهنگی او ترسیم کنند.
ذهن فعال و حافظه خداداد به او این امکان را بخشیده بود که آرشیو متحرک و زنده همه تحولات، آمد و شدها و حتی اسامی بازیگران و نقشآفرینان محیط فرهنگی اجتماعی کشور در یکصد سال اخیر باشد. آنگونه که او را به موتور جستوجوگر تاریخ معاصر تشبیه میکردند.
اینها البته نماینده بخشی از توانمندیهای او بود؛ مردی که زیاد میدانست و دانستههایش به کار اهل نظر میآمد. اما درباره شایانفر باید گفت او بیش و پیش از آنکه علم فرهنگ داشته باشد، درد فرهنگ و درد دین و انقلاب داشت و این درد، لحظهای از او جدا نشد و حتی درد جانکاهی که بر جسمش افتاده بود و طاقتفرسا مینمود، هرگز چنان نشد که درد و داغ دلی را که در سوگ پیکر چاکچاک فرهنگ شبیخون زده بر جانش چنگ میزد، از یاد ببرد، تا آنجا که در واپسین روزهای حیات پربرکتش نیز از سفارش به حقگرایی و لزوم مرزبندی شفاف با جبهه باطل به ویژه در عرصه فرهنگ فروگذاری نمیکرد.
تجربه عمر به او آموخته بود که ریشه بسیاری از مصائب دوران پس از انقلاب، در پیوند نامیمون عناصر سست و متزلزل درون نظام با جریان بیرونی و ضدانقلاب است. از این رو هرجا رخنه اغیار به درون نظام را شناسایی میکرد، بدون ملاحظه دست به افشاگری میزد تا از گرفتار شدن تعداد بیشتری از ناآگاهان در دام توطئه اهریمنان مانع شود. بارها از او شنیده شد که با تأسف میگفت: چرا باید جوانانی فریب خورده و گرفتار آمده در دام عنکبوتی رندان سیاسی، متحمل مجازات زندان و اعدام شوند، در حالی که مسببین این انحراف و فریب، فارغ از هرگونه پیگرد و تعقیب، همچنان در کار وسوسه و شیطنت فعال باشند و آنگاه از یک چهره پلید رسانهای فرهنگی یاد میکرد که تاکنون زمینهساز مرگ و یا به زندان افتادن جماعت کثیری از افراد بیتجربه و احساساتی بوده اما خودش بیآنکه کمترین گزندی را تحمل کند، در خارج کشور جا خوش کرده و همچنان به اغوای جوانان سادهدل از راه رسانه مشغول است.
«برادر حسن»، این دیدبان هشیار انقلاب و یار وفادار «برادر حسین» (حاج حسین شریعتمداری) که خار چشم دشمنان حقیقت انقلاب بود، بار سفر بست و روح ملکوتیاش الی الرفیق الاعلی پرواز کرد. اما حاصل عمر پرثمر خویش را که کولهباری از ایمان، آگاهی، دغدغه و دردمندی، شجاعت، صراحت و دلسوزی است، برای نسل امروز و فردا به میراث گذاشت. منظومه دهها جلدی آثار فرهنگی- تاریخی که مهر دفتر پژوهشهای کیهان را بر پیشانی دارد، توشه گرانسنگی است در اختیار پویندگان صراط مستقیم، تا دشواریها و موانع را از پیش پا بردارند و حقیقت ناب را به نظاره بنشینند.
رحمت خداوند بر او که دردمندانه زیست و مسئولانه عمل کرد و در این راه رنج بسیار را به جان خرید تا قفلهای بسته بر اندیشه و دل حیرتزدگان گمگشته در وادی جهل و انحراف را بگشاید. مرگش اگرچه ضایعه بزرگی است اما با اطمینان میتوان گفت او با آثار بیشمار بر جای ماندهاش، دور تازهای از حیات را در ذهن و دل خوانندگان این آثار آغاز خواهد کرد.
محمدحسین صفار هرندی